روزی دو باجناغ در راه میرفتن یکی اینها نعمت نام داشت و دیگریش غنیمت نام داشت اینها یک خر داشتن . بعد نعمت به غنمیمت میگه ای کاش یک خری دیگه هم میداشتیم غنیمت بود بعد غنیمت میگه برو بابا همینو که داریم هم نعمت است .

________
يه روز به طرف ميگن: بچه ات سيگار ميكشه. ميگه سيگار چي هست؟ ميگن: آدم باهاش ميره تو فضا.
طرف ميره به پسرش ميگه چرا سيگار ميكشي؟
پسره ميگه نه بابا من سيگار نميكشم!
طرف ميگه: حرف نزن تو فضا ديدنت!

_________
غضنفر میاد تهران تو ترافیک گیر میکنه میگه : ها ماشاالله! به این میگن عروسی!
___________
غضنفر و حیف نون لب رودخونه کله پاچه میشستن.
آب کله رو میبره.غضنفر برای کله علف تکون میده!
حیف نون بهش میگه ولش کن نمیتونه فرار کنه پاهاش دست منه!